معلم و دختر حاضر جواب

دختر کوچکى با معلمش درباره نهنگ‌ها بحث مى‌کرد.
معلم گفت: از نظر فیزیکى غیرممکن است که نهنگ بتواند یک آدم را ببلعد،
زیرا با وجود این که پستاندار عظیم‌الجثه‌اى است، امّا حلق بسیار کوچکى دارد.
دختر کوچک پرسید: پس چه طور حضرت یونس به وسیله یک نهنگ بلعیده شد؟
معلم که عصبانى شده بود تکرار کرد که نهنگ نمى‌تواند آدم را ببلعد. این از نظر فیزیکى غیرممکن است.
دختر کوچک گفت: وقتى به بهشت رفتم از حضرت یونس مى‌پرسم.
معلم گفت: اگر حضرت یونس به جهنم رفته بود چى؟
دختر کوچک گفت: اونوقت شما ازش بپرسید

جمله های خنده دار

ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﻲ

ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﻋﻴﺒﺶ ﺍﻳﻨﻪ ﮐﻪ :
ﺍﮔﺮ ﭼﻴﺰﻱ ﺍﻡ ﺑﻠﺪ ﻧﺒﺎﺷﻲ
ﺗﺎ ﺁﺧﺮﺟﻠﺴﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺸﻴﻨﻲ ....
.
.
.
ﺩﻭﺳﺘﻢ ﻣﯿﮕﻪ: ﻫﺮ ﺷﺐ ﮐﻪ ﺍﺧﺒﺎﺭ ﺷﺒﺎﻧﮕﺎﻫﯽ
ﻗﯿﻤﺖ ﺳﮑﻪ ﺭﻭ ﺍﻋﻼﻡ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺯﻧﻢ ﻣﯿﭙﺮﻩ ﺑﺎﻻ ﻭ
ﺑﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﺑﻌﺪ ﻟﻢ ﻣﯿﺪﻩ ﺭﻭ
ﻣﺒﻞ ﻭ ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻧﯿﮕﺎﻡ ﻣﯿﮑﻨﻪ ؟!؟!
ﮐﺴﯽ ﻣﯿﺪﻭﻧﻪ ﭼﺮﺍ؟
.
.
.
یکی ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻡ ﺗﻮ ﺷﻤﺎﻝ ﺍﻣﺸﺐ ﻣﻨﻮ ﺑﺮﺩ
ﺍﺳﺘﺨﺮ، ﺑﺎ ﯾﻪ ﺻﺤﻨﻪ ﻋﺠﯿﺐ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪﻡ: ﺩﯾﺪﻡ
ﺩﻣﭙﺎﯾﯿﻬﺎ ﻟﻨﮕﻪ ﻫﺎﯼ ﺭﺍﺳﺖ ﺁﺑﯽ ﺭﻧﮕﻦ، ﻟﻨﮕﻪ
ﻫﺎﯼ چپ ﺳﻔﯿﺪ! ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﻄﻮﺭﯾﻪ؟!
ﮔﻔﺖ: ﻭﺍﺳﻪ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﮐﺴﯽ ﻧﺘﻮﻧﻪ ﺩﻣﭙﺎﯾﯽ
ﺑﺪﺯﺩﻩ !!!!
(ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻇﺎﻫﺮﺍ ﺩﻟﯿﻞ ﺍﺻﻠﯿﺶ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﺑﺘﻮﻧﯽ ﺭﺍﺣﺖ
چپ ﻭ ﺭﺍﺳﺖ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﯽ، ﻻﺯﻡ ﻧﺒﺎﺷﻪ ﻫﻤﻪ
ﺩﻣﭙﺎﯾﯽ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺑﮕﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﯾﻪ ﺟﻔﺖ چپ/ﺭﺍﺳﺖ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﯽ)
ﺣﺎﻻ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﭼﯿﺰﯼ نیست. ﻣﻦ ﺍﺳﺘﺨﺮﯼ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ
ﮐﻼ ﻫﻤﻪ ﯼ ﻟﻨﮕﻪ ﻫﺎﺵ ﻣﺎﻝِ ﯾﻪ ﭘﺎ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﺜﻼً
ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺑﻮﺩﯼ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺗﺎ ﭘﺎﺗﻮ ﺗﻮﯼ ﻟﻨﮕﻪ ﯼ ﺭﺍﺳﺖ ﺑﮑﻨﯽ
.
.
.
ﺑﻌﺪ 30 ﺳﺎﻝ ﻫﻨﻮﺯ ﻧﺘﻮﻧﺴﺘﻦ ﺁﺏ ﭘﺎﺵ
ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺭﻭ ﯾﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﻨﻦ ﮐﻪ 5 ﺗﺎ
ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺑﻐﻠﯽ ﻭ ﻋﻘﺒﯽ ﻭ ﺟﻠﻮﯾﯽ ﺭﻭ ﺁﺏ ﭘﺎﺷﯽ
ﻧﮑﻨﻪ! ﺷﯿﺸﻪ ﭘﺎﮎ ﮐﻦ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺭﻭ ﮐﻪ ﻣﯿﺰﻧﯽ
ﺑﺎﺱ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺍﺗﻮﺑﺎﻥ ﻣﻌﺬﺭﺕ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﮐﻨﯽ
ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﺸﻪ ﮐﻪ ﺗﮑﻨﻮﻟﻮﮊﯼ ﻣﺎ ﺩﺭ ﭘﺮﺍﯾﺪ
ﻧﻬﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ
ﻣﻦ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﺁﺏ ﭘﺎﺵ ﺭﻭ ﺯﺩﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﺻﺪﺍﯼ ﺩﺍﺩ ﻭ
ﻫﻮﺍﺭ ﻣﯿﺎﺩ. ﯾﻪ ﻣﻮﺗﻮﺭﯼ ﺍﻭﻣﺪ ﮐﻨﺎﺭﻡ ﺳﻪ ﺗﺎ ﭘﺴﺮ
ﺑﻮﺩﻥ ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﻫﺎ ﺩﻭﺵ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻥ! ﮔﻔﺖ ﺁﻗﺎ
ﺣﺪﺍﻗﻞ ﯾﻪ ﺣﻮﻟﻪ ﺑﺪﻩ ﺻﻮﺭﺗﻤﻮﻧﻮ ﺧﺸﮏ ﮐﻨﯿﻢ
.
.
.
ﻣﺮﺩﯼ ﺗﻮ ﯾﻚ ﻓﺮﻭﺷﮕﺎﻩ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﻪ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺯﯾﺒﺎ
ﻣﯿﺮﺳﻪ ﻭ ﻣﯿﮕﻪ: ﺧﺎﻧﻢ، ﻣﻦ ﺯﻧﻤﻮ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﮔﻢ
ﻛﺮﺩﻡ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻧﻤﯽ ﺷﯿﺪ ﺍﮔﻪ ﮐﻤﯽ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ
ﺻﺤﺒﺖ ﻛﻨﻢ؟ ﺩﺧﺘﺮ: ﭼﺮﺍ؟!! ﻣﺮﺩ: ﭼﻮﻥ ﻫﺮ ﺑﺎﺭ
ﻛﻪ ﺑﺎ ﯾﻪ ﺯﻥ زیبا ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯽ ﻛﻨﻢ ﺯﻧﻢ
ﯾﻬﻮ ﭘﯿﺪﺍﺵ ﻣﯽ ﺷﻪ!!
.
.
.
ﺁﺩﻡ ﺣـﺴـﺎﺏ ﻛـﺮﺩﻥ ﺑـﻌـﻀـﯿـــــﺎ
ﺧـﯿـﺎﻧـﺖ ﺑـﻪ ﻋـﺎﻟـﻢ ﺑـﺸـﺮﯾـﺘـﻪ
.
.
.
ﻃﺮﻑ ﺳﺤﺮﻱ ﻣﻴﺨﻮﺭﻩ ﻣﻴﮕﻴﺮﻩ ﻣﻴﺨﻮﺍﺑﻪ ﺗﺎ 6
ﻏﺮﻭﺏ، ﺍﻭﻥ 3-2 ﺳﺎﻋﺖ ﺗﺎ ﺍﻓﻄﺎﺭﻡ ﺩﺭﺍﺯ
ﻛﺸﻴﺪﻩ ﭼﺮﺕ ﻣﻴﺰﻧﻪ! ﺑﻌﺪ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺍﺳﺘﺎﺗﻮﺱ
ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻧﺰﺩﻳﻜﻲ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﻴﻜﻨﻢ ﻭﻗﺘﻲ
ﺭﻭﺯﻩ ﺩﺍﺭ ﻫﺴﺘﻢ!! ﺧﻮﺏ ﻻﻣﺼﺐ ﺗﻮ ﻣﻴﺮﻱ ﺗﻮ
ﻛﻤﺎ ﺑﺴﻜﻪ ﻣﻴﺨﻮﺍﺑﻲ، ﻣﻌﻠﻮﻣﻪ ﻛﻪ ﺭﻭﺣﺖ
ﺍﻳﻨﻘﺪﺭ ﺗﻮ ﻛﺎﺋﻨﺎﺕ ﻭﻝ ﻣﻴﭽﺮﺧﻪ ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺩﺵ ﻭﺍﺭﺩ
ﻋﻤﻞ ﻣﻴﺸﻪ !!!
.
.
.
ﺗﻮ ﭘﯿﺎﻡ ﺑﺎﺯﺭﮔﺎﻧﯽ ﻧﺸﻮﻥ ﻣﯿﺪﻩ ﭘﯿﺮﻩ ﺯﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻭ
ﺧﺴﺘﻪ ﻧﺸﺴﺘﻪ، ﺑﻌﺪ ﻧﻮﻩﺵ ﺑﻬﺶ ﺍﺱﺍﻡﺍﺱ
ﻣﯿﺪﻩ، ﺍﺯ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﺩ ﻭ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻭ ﺧﻨﺪﻭﻥ
ﻣﯿﺸﻪ. ﺑﻌﺪ ﻣﯿﮕﻪ: ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺗﻨﻬﺎ ﻧﯿﺴﺖ.
"ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺍﻭﻝ"
ﭘﺸﺖ ﺳﺮﺵ ﺗﺒﻠﯿﻎ ﻧﺸﻮﻥ ﻣﯿﺪﻩ ﯾﺎﺭﻭ ﺗﻮﻟﺪﺷﻪ،
ﻫﻤﻪ ﺑﻬﺶ ﺍﺱﺍﻡﺍﺱ ﻣﯿﺪﻥ، ﻭﻟﯽ ﺩﺍﺭﻩ ﺍﺯ
ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻣﯽﭘﮑﻪ! ﺑﻌﺪ ﻣﯿﮕﻪ: ﭘﯿﺎﻣﮏﻫﺎ ﺟﺎﯼ
ﺧﺎﻟﯽ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﭘﺮ ﻧﻤﯽﮐﻨﻨﺪ" .ﻭﺯﺍﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ
ﺍﺭﺷﺎﺩ ﺍﺳﻼﻣﯽ"
ﺁﺧﻪ چی ﺑﮕﯿﻢ؟
.
.
.
ﻣﻦ ﺍﮔﻪ ﯾﻪ ﻟﺒﺎﺱ ﯾﺎ ﺷﻠﻮﺍﺭﻭ ﯾﻪ ﻫﻔﺘﻪ ﻧﭙﻮﺷﻢ
ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻤﺎﻝ ﯾﺎ ﺩﺳﺘﮕﯿﺮﻩ
ﺗﺒﺪﯾﻠﺶ ﻣﯿﮑﻨﻪ
.
.
.
اﻳﻦ ﺁﭘﺎﺭﺗﻤﺎﻥ ﻧﺸﻴﻨﻴﻢ ﺧﻴﻠﻲ ﻋﺬﺍﺑﻪ ﻫﺎ !!
ﺭﻓﺘﻢ ﺯﯾﺮ ﺩﻭﺵ ﺩﺍﺭﻡ ﺁﻫﻨﮓ ﻣﻲ ﺧﻮﻧﻢ، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ
ﭘﻨﺞ ﺩﻳﻘﻪ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺩﻣﻪ ﺣﻤﻮﻡ ﻣﻲ ﮔﻪ :
ﺩﺧﺘﺮ ﻫﻤﺴﺎﻳﻪ ﺍﻭﻣﺪ ﮔﻔﺖ: ﻣﺎ ﺍﺯ ﺁﻫﻨﮕﺎﻱ
غیر مجاز ﺧﻮﺷﻤﻮﻥ ﻧﻤﻴﺎﺩ ، ﻣﺤﺴﻦ ﯾﮕﺎﻧﻪ
ﺑﺨﻮﻥ !!!
.
.
.
ﻣﺎ ﻫﻤﻮﻥ ﻧﺴﻠﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻤﯿﺮﯾﻢ
ﻫﻢ، ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﻤﻮﻥ ﺯﻧﮓ
ﺑﺰﻧﯿﻢ ﺑﮕﯿﻢ "ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ!!!!!"
.
.
.
ﻣﯿﮕﻦ ﺗﻮ ﺭﻭﺯ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﮔﻮﮔﻞ ﺑﻪ ﺣﺮﻑ ﻣﯿﺎﺩ؛
ﻫﻤﻪ ﺟﺴﺖ ﻭ ﺟﻮﻫﺎ ﻭ ﻋﮑﺴﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺳﺮﭺ ﮐﺮﺩﯼ
ﺭﻭ ﻟﻮ ﻣﯿﺪﻩ... ﺩﺭ ﺟـــــــــﺮﯾﺎﻥ ﺑﺎﺷﯿﺪ
 

مراقب مسافر بر نماها باشید

تعدادی از مسافر برنما ها به خصوص در نقاط حاشیه ای شهر با استفاده از این پوشش و به خصوص در ساعات اولیه شب با تهدید و ارعاب اقدام به سرقت وجوه نقد و یا اشیای قیمتی مسافران می کنند.

دربست تا کرج
 با گفتن این جمله ناگهان ماشین پژو جلوی پای مرد توقف کرد. وی پس از سوار شدن و حال و احوال با راننده ، غرق افکار خود شد. پس از چند دقیقه،ناگهان سرعت زیاد ماشین مرد را متوجه اطرافش کرد. هرچه مسافر به اطراف خود نگاه می کرد ، مطمئن می شد که قبلاً از این مسیر نیامده است. صورت خود را به سوی راننده کرد و علت تغییر مسیر را از او پرسید.

راننده ضمن عوض کردن دنده با لبخندی به لب گفت: در اتوبان تهران – کرج تصادف شدیدی اتفاق افتاده است. برای همین من از مسیر فرعی آمدم تا هرچه زودتر به مقصد برسیم وگرنه باید تا چندین ساعت در ترافیک می مانیم.

با گفتن این جمله،صحبت مسافر و راننده به مسائل روز همچون گرانی ، تصادفات جاده ای و... کشیده شد.

گویا قرار نبود این جاده فرعی به اتوبان و مسیر اصلی وصل شود . نگاهی به صورت راننده که لبخندی مرموز بر روی لبش نقش بسته بود، انداخت. دلش به هول و ولا افتاد،نکند.من را دزدیده باشند و...!

به یاد خبر سرقت از مسافری از سوی راننده پژو و نیز توصیه های پلیس که از شهروندان خواسته بود تا سوار خودروهای شخصی نشوند،افتاد.

با ذکر صلوات و گفتن "خدایا خودم را به تو سپردم " رو به راننده کرد و به او معترض شد. اما راننده با نشان دادن چاقو وی را تهدید کرد و از او خواست تا هرچه پول و اشیای قیمتی را به وی تحویل دهد . راننده پس از اینکه مسافر را سرکیسه و پس از رها کردنش در جاده متواری شد.

تعدادی از این مسافر برنما ها به خصوص در نقاط حاشیه ای شهر با استفاده از این پوشش و به خصوص در ساعات اولیه شب با تهدید و ارعاب اقدام به سرقت وجوه نقد و یا اشیای قیمتی مسافران می کنند.

شهروندان برای جابجایی حتماً از خودروهای عمومی استفاده کنند در صورتی که با شرایط سرقت مواجه شدند مشخصات راننده ، خودرو و داخل خودرو را به خاطر بسپارند تا پلیس بتوانند در کشف و دستگیری مجرم موفق باشد.

آنهایی که فکر می کنند عاشقن(!!) حتما بخوانند

روزی روزگاری در جزیره ای دور افتاده تمام احساسها در کنار هم به خوبی و خوشی زندگی می کردند
خوشبختی. پولداری. عشق. دانائی. صبر.غم. ترس…….هر کدام به روش خویش می زیستند .تا اینکه یک روز دانائی به همه گفت: هر چه زودتر این جزیره را ترک کنید زیرا به زودی آب این جزیره را خواهد گرفت اگر بمانید غرق می شوید.
تمام احساسها با دستپاچگی قایقهای خود را از انبارهای خانه های خود بیرون آوردند وتعمیرش کردند.همه چیز از یک طوفان بزرگ شروع شدوهوا به قدری خراب شد که همه به سرعت سوار قایقها شدندوپارو زنان جزیره را ترک کردند.
در این میان عشق هم سوار قایقش بود اما به هنگام دور شدن از جزیره متوجه حیوانات جزیره شد که همگی به کنار جزیره آمده بودند و وحشت را نگه داشته بودندو نمی گذاشتند که او سوار بر قایقش شود.
عشق به سرعت برگشت و قایقش را به همه حیوانات و وحشت زندانی شده سپرد.
آنها همگی سوار شدند و دیگر جائی برای عشق نماند.!!!!!!!!!
قایق رفت و عشق تنها در جزیره ماند. جزیره هر لحظه بیشتر به زیر آب میرفت و عشق تا زیر گردن در آب فرو رفته بود.
او نمی ترسید زیرا ترس جزیره را ترک کرده بود. فریاد زد و از همه احساسها کمک خواست.
اول کسی جوابش را نداد. در همان نزدیکی قایق ثروتمندی را دید و گفت:ثروتمندی عزیز به من کمک کن.
ثروتمندی گفت: متاسفم قایقم پر از پول و شمش و طلاست و جائی برای تو نیست.
عشق رو به (غرور) کرد وگفت: مرا نجات می دهی؟
غرور پاسخ داد: هرگز تو خیسی و مرا خیس میکنی.
عشق رو به غم کرد و گفت: ای دوست عزیز مرا نجات بده
اما غم گفت: متاسفم دوست خوبم من به قدری غمگینم که یارای کمک به تو را ندارم بلکه خودم احتیاج به کمک دارم.
در این حین خوشگذرانی وبیکاری از کنار عشق گذشتند ولی عشق هرگز از آنها کمک نخواست.
از دور شهوت را دید و به او گفت: آیا به من کمک میکنی؟ شهوت پاسخ داد البته که نه!!!!!
سالها منتظر این لحظه بودم که تو بمیری یادت هست همیشه مرا تحقیر می کردی همه می گفتند تو از من برتری ، از مرگت خوشحال خواهم شد
عشق که نمی توانست نا امید باشد رو به سوی خداوند کردو گفت :خدایا مرا نجات بده
ناگهان صدائی از دور به گوشش رسید که فریاد می زد نگران نباش تو را نجات خواهم داد.
عشق به قدری آب خورده بود که نتوانست خود را روی آب نگه دارد و بیهوش شد.
پس از به هوش آمدن خود را در قایق دانائی یافت
آفتاب در آسمان پدیدارمی شد و دریا آرامتر شده بود. جزیره داشت آرام آرام از زیر هجوم آب بیرون می آمد
و تمام احساسها امتحانشان را پس داده بودند
عشق برخواست به دانائی سلام کرد واز او تشکر کرد
دانائی پاسخ سلامش را داد وگفت: من شجاعتش را نداشتم که به نجات تو بیایم شجاعت هم که قایقش از من دور بود نمی توانست برای نجات تو بیاید
تعجب می کنم تو بدون من و شجاعت چطور به نجات حیوانات و وحشت رفتی؟
همیشه میدانستم درون تو نیروئی هست که در هیچ کدام از ما نیست. تو لایق فرماندهی تمام احساسها هستی.
عشق تشکر کرد و گفت: باید بقیه را هم پیدا کنیم و به سمت جزیره برویم ولی قبل از رفتن می خواهم بدانم که چه کسی مرا نجات داد؟؟
دانائی گفت که او زمان بود.
عشق با تعجب گفت: زمان؟؟!!!!!
دانائی لبخندی زد وپاسخ داد: بله چون این فقط زمان است که می تواند بزرگی و ارزش عشق را درک کند

خاطره طنز من و راننده اتوبوس

ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻃﻨﺰ “ﻣﺴﺎﻓﺮ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ”یکی ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻡ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ “ :ﺑﺎ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺍﺯ ﯾﻪ ﺷﻬﺮ ﺩﯾﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻣﯿﻮﻣﺪﻡ ﯾﻪ ﺑﭽﻪ 5-6 ﺳﺎﻟﻪ ﺭﻭ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﺟﻠﻮﯾﯽ ﺑﻐﻞ ﻣﺎﻣﺎﻧﺶ ﯾﻪ ﺷﮑﻼﺕ ﮐﺎﮐﺎﯾﻮﯾﯽ ﺭﻭ ﻫﯽ ﻣﯿﮕﺮﻑت ﻃﺮﻑ ﻣﻦ ﻫﯽ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪ ﻃﺮﻑ ﺧﻮﺩﺵ. ﻣﻨﻢ صبر کردم ﺍﯾﻨﺪﻓﻌﻪ ﮐﻪ ﺑﭽﻪ ﺷﮑﻼﺗﻮ ﺁﻭﺭﺩ ﯾﻪ ﮔﺎﺯ ﺑﺰﺭﮒ ﺯﺩﻡ!ﺑﭽﻪ ﯾﮑﻢ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺷﺪ ﻭﻟﯽ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺎﺑﺎﺵ ﺑﻬﺶ ﯾﻪ ﺷﮑﻼﺕ ﺩﯾﮕﻪ ﺩﺍﺩﻥ.ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺷﻌﻒ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﻫﻤﭽﯿﻦ ﺷﯿﻄﻨﺘﯽ ﮐﺮﺩﻡ.

ﯾﮑﻢ ﮐﻪ ﮔﺬﺷﺖ ﺩﯾﺪﻡ ﺗﻮ ﺷﮑﻤﻢ ﺩﺍﺭﻩ ﯾﻪ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎﯾﯽ ﻣﯿﻮﻓﺘﻪ.ﺭﻓﺘﻢ ﺑﻪ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﮔﻔﺘﻢ ﺁﻗﺎ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭ ﻣﻦ ﺑﺮﻡ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ. ﺧﻼﺻﻪ ﺣﻞ ﺷﺪ. ﯾﻪ ﺭﺑﻊ ﻧﮕﺬﺷتﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﺎﺯ ﻫﻤﻮﻥ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺍﻓﺘﺎﺩ. ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺭﻓﺘﻢ…ﺳﻮﻣﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺍ چپ چپ ﻧﯿﮕﺎ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ. ﺍﯾﻨﺒﺎﺭ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺩﻣﻮ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﻢ ﺩﯾﺪﻡ ﻧﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﺭﻓﺘﻢ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ ﺑﺮﻭ ﺑﺸﯿﻦ ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ ﺗﻮﺍﻡ ﻣﺎﺭﻭ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﮐﺮﺩﯼ… ﺭﻓﺘﻢ ﻧﺸﺴﺘﻢ ﺳﺮ ﺟﺎﻡ.

ﺍﺯ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﭽﻪ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺍﯾﻦ ﺷﮑﻼﺗﻪ چی ﺑﻮﺩ؟ ﮔﻔﺖ ﺍﯾﻦ ﺑﭽﻪ ﺩﭼﺎﺭ ﯾﺒﻮﺳﺘﻪ، ﻣﺎ ﺭﻭﯼ ﺷﮑﻼﺗﺎ ﻣﺴﻬﻞ ﻣﯿﻤﺎﻟﯿﻢ ﻣﯿﺪﯾﻢ ﺑﭽﻪ ﻣﯿﺨﻮﺭﻩ!!!

ﺧﻼﺻﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺗﻮ ﻣﺨﻤﺼﻪ ﮔﯿﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ.ﺧﯿﻠﯽ ﺑﻪ ﺫﻫﻨﻢ ﻓﺸﺎﺭ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻮﻣﻪ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺑﺎﺯﻡ ﺍﺯﯾﻦ ﺷﮑﻼﺗﺎ ﺩﺍﺭﯾﻦ؟ﮔفت ﺑﻠﻪ ﻭ یکی ﺩﺍﺩ..ﺭﻓﺘﻢ ﭘﯿﺶ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﯾﻨﻮ ﺑﺨﻮﺭﯾﻦ. ﺍﻻ ﻭ ﺑﻼ ﮐﻪ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﺩﺳﺘﻤﻮ ﺭﺩ ﮐﻨﯿﻦ.ﺧﻼﺻﻪ ﯾﻪ ﮔﺎﺯ ﺧﻮﺭﺩﻭ ﻣﻦ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺳﺮ ﺟﺎﻡ . ﺩﻩ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﻃﻮﻝ ﻧﮑﺸﯿﺪ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻣﺎﺷﯿﻨﻮ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺖ!!!ﻣﻨﻢ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺍﺯ ﻧﺒﻮﻏﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﺮﺝ ﺩﺍﺩﻡ! ﯾﻪ ﺭﺑﻊ ﺑﻌﺪ ﺑﺎﺯ ﻣﺎﺷﯿﻨﻮ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺖ!… ﺑﻌﺪ ﻣﻨﻮ ﺻﺪﺍ ﮐﺮﺩ ﺟﻠﻮ ﮔﻔﺖ ﺍﯾﻦچی ﺑﻮﺩ ﺩﺍﺩﯼ ﺑﻪ ﺧﻮﺭﺩ ﻣﻦ؟ ﮔﻔﺘﻢ ﺁﻗﺎ ﺩﺳﺘﻢ ﺑﻪ ﺩﺍﻣﻨﺖ ﻣﻨﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﺸﮑﻠﻮ ﺩﺍﺷﺘﻢ! ﮐﺎﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﺷﮑﻼﺗﻪ ﺑﻮﺩ!ﺷﻤﺎ ﺩﺭﮐﻢ ﻧﻤﯿﮑﺮﺩﯾﻦ! ﺧﻼﺻﻪ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻫﺮ ﯾﻪ ﺭﺑﻊ ﻧﮕﻪ ﻣﯿﺪﺍﺷﺖ ﻣﻨﻮ ﺻﺪﺍ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﻫﯽ ﺟﻮﻭﻥ! ﺑﯿﺎ ﺑﺮﯾﻢ!

ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺍﺧﻼﻗﯽ : ﻭﻗﺘﯽ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺩﺭﮐﺘﻮﻥ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻨﺪ ، ﯾﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻨﯿﺪ ﺩﺭﮐﺘﻮﻥ ﮐﻨﻨﺪ!!!. 
 

داستان کوتاه(مرد کشاورز و زن نق نقو )

مرد کشاورزی یک زن نق نقو داشت که از صبح تا نصف شب در مورد چیزی شکایت میکرد. تنها زمان آسایش مرد زمانی بود که با قاطر پیرش در مزرعه شخم میزد.
یک روز، وقتی که همسرش برایش ناهار آورد، کشاورز قاطر پیر را به زیر سایه ای راند و شروع به خوردن ناهار خود کرد. بلافاصله همسر نق نقو مثل همیشه شکایت را آغاز کرد. ناگهان قاطر پیر با هر دو پای عقبی لگدی به پشت سر زن زد و در دم کشته شد.

در مراسم تشییع جنازه چند روز بعد، کشیش متوجه چیز عجیبی شد. هر وقت یک زن عزادار برای تسلیت گویی به مرد کشاورز نزدیک میشد، مرد گوش میداد و به نشانه تصدیق سر خود را بالا و پایین میکرد، اما هنگامی که یک مرد عزادار به او نزدیک میشد، او بعد از یک دقیقه گوش کردن سر خود را به نشانه مخالفت تکان میداد.

پس از مراسم تدفین، کشیش از کشاورز قضیه را پرسید.
کشاورز گفت:
خوب، این زنان می آمدند چیز خوبی در مورد همسر من میگفتند، که چقدر خوب بود، یا چه قدر خوشگل یا خوش لباس بود، بنابراین من هم تصدیق میکردم.

کشیش پرسید، پس مردها چه میگفتند؟
کشاورز گفت:
آنها می خواستند بدانند که آیا قاطر را حاضرم بفروشم یا نه.

جوانی حمید لولایی

دختری 2 ساله با استعداد در یادگیری پیانو زدن

کشکول: موزارت کوچک، کارشناسان موسیقی را شگفت زده کرده است ،چرا که او با آرامش تمام اولین کنسرت پیانو خود را در دو سالگی اجرا کرد. لاوینیا رامیرز تنها بعد از شش هفته آموزش توانسته آنقدر مهارت کسب کند که در میان جمع 200 نفری از حضار اجرا داشته باشد.معلمش ماتج لهاکی می‌گوید با وجود سن بسیار کم این کودک مهارتش بسیار چشم گیر بوده و او بهترین کودک نوازنده پیانو در انگلستان است.هیچ یک از والدین لاوینیا با ادوات موسیقی آشنا نیستند و ایده یادگیری پیانو نیز از خود لاوینیا بود. او اولین بار در کریسمس به عنوان هدیه پیانو اسباب بازی دریافت کرد ، اکنون خانواده‌اش در تلاشند تا یک پیانو واقعی را به این کودک دو ساله بدهند که عاشق موسیقی کلاسیک است.

واگن ویژه بانوان؟

چرا زنها دو برابر مردان حرف می زنند؟


 

مرد در حالى که داشت روزنامه می خواند رو به زنش کرد و گفت: در روزنامه نوشته بررسیهایى که به عمل آمده نشان می دهد زنها روزانه 30,000 کلمه حرف می زنند در حالى که این میزان در مورد مردها فقط ١٥٠٠٠ کلمه است.

زن گفت: علتش این است که ما باید هر چیز را دوبار تکرار کنیم تا مردها بفهمند.

مرد گفت: چی؟!!

 

امان از دست این تبلیغات

امان از دست این تبلیغات ( عکس) www.taknaz.ir

عجیب ترین روش های تقلب در امتحان

عجیب ترین روش های تقلب در امتحان ( تصویری) www.taknaz.ir عجیب ترین روش های تقلب در امتحان ( تصویری) www.taknaz.ir عجیب ترین روش های تقلب در امتحان ( تصویری) www.taknaz.ir عجیب ترین روش های تقلب در امتحان ( تصویری) www.taknaz.ir عجیب ترین روش های تقلب در امتحان ( تصویری) www.taknaz.ir عجیب ترین روش های تقلب در امتحان ( تصویری) www.taknaz.ir عجیب ترین روش های تقلب در امتحان ( تصویری) www.taknaz.ir عجیب ترین روش های تقلب در امتحان ( تصویری) www.taknaz.ir عجیب ترین روش های تقلب در امتحان ( تصویری) www.taknaz.ir عجیب ترین روش های تقلب در امتحان ( تصویری) www.taknaz.ir

چاپ تقلب روی برچسب نوشابه بصورت کاملا حرفه ای

عجیب ترین روش های تقلب در امتحان ( تصویری) www.taknaz.ir عجیب ترین روش های تقلب در امتحان ( تصویری) www.taknaz.ir عجیب ترین روش های تقلب در امتحان ( تصویری) www.taknaz.ir عجیب ترین روش های تقلب در امتحان ( تصویری) www.taknaz.ir عجیب ترین روش های تقلب در امتحان ( تصویری) www.taknaz.ir

انواع دوندگی در کشورهای مختلف ! (

انواع دوندگی در کشورهای مختلف ! (طنز) www.taknaz.ir

چهارشنبه سوری در گذر زمان

چهارشنبه سوری در گذر زمان ! (تصاویر طنز) www.taknaz.ir

آخه اینم شد خودکشی

آخه اینم شد خودکشی ! (عکس طنز)

به این میگن استاد مدیریت بحران

به این میگن استاد مدیریت بحران !!! (تصاویر طنز)  www.taknaz.ir به این میگن استاد مدیریت بحران !!! (تصاویر طنز)  www.taknaz.ir به این میگن استاد مدیریت بحران !!! (تصاویر طنز)  www.taknaz.ir به این میگن استاد مدیریت بحران !!! (تصاویر طنز)  www.taknaz.ir به این میگن استاد مدیریت بحران !!! (تصاویر طنز)  www.taknaz.ir به این میگن استاد مدیریت بحران !!! (تصاویر طنز)  www.taknaz.ir

استفاده از قطره چشم برای جذب همسر!

زنی 33 ساله متهم است که به مدت 3 سال همسر خود را با قطره چشم مسموم می‌کرده تا به خیال خود توجه او را به دست آورد. ویکی جو می‌لز اعتراف کرده که 10 تا 12 بار در لیوان نوشیدنی همسر خود قطره چشم ریخته است.

همسر این زن 33 ساله در این مدت از تهوع، استفراغ، فشار خون و مشکلات تنفسی رنج می‌برد و به همین دلیل شک و تردید پزشک خود را بر انگیخته بود. پس از آنکه آزمایش خون از وجود تتراهیدروزولین، ماده‌ای که در قطره چشم یافت می‌شود، خبر داد پزشک پلیس را در جریان گذاشت. طبق گزارشات رسیده میزان تتراهیدروزولین در خون این مرد حدود 49 نانوگرم در میلی لیتر بود که به گفته پزشکان رقمی شگفت انگیز است.

اگر مقادیر بالای این ماده هضم و جذب بدن شود به سردرد، تاری دید، تهوع، مشکلات تنفسی و نهایتا کما منجر خواهد شد.

خانم می‌لز دلیل این اقدام عجیب را تلاش برای جلب توجه و محبت همسر خود عنوان کرده است.

وقتی فرزاد حسنی کچل می شود!

تخم مرغ های آب پز شده با ادرار! +تصاویر

در فصل بهار در حالیکه همه جا بوی شکوفه های بهاری را گرفته است از ظرف های بزرگ مخصوص آب پز کردن تخم مرغ در برخی شهرهای چین مانند 'شهر دانگ ینگ ' بوی ادرار به مشام می رسد.

این تخم مرغ ها که "تانگزی دان" نامیده می شود در آشپزخانه های سنتی شهر دانگ ینگ طبخ می شود.
این تخم مرغ مانند بقیه تخم مرغ های آب پز در سویا، سس و سرکه خیسانده می شوند تنها فرق شان این است که ادرار پسربچه ها هم به این معجون اضافه می شود!
دست فروش ها این تخم مرغ ها را از مدارس ابتدایی اطراف شهر جمع آوری می کنند و به عنوان ترکیب اصلی غذاهای خیابانی خود استفاده می نمایند.
سطل های پلاستیکی در بیرون کلاس ها قرار داده می شود و به پسر بچه ها یادآوری می شود که در آن ادرار کنند مگر آنکه بیمار باشند; در اینصورت حق ادرار ندارند.
این ادرار سپس برای آب پز کردن تخم مرغ ها استفاده می شود. در تخم مرغ ها ترک هایی ایجاد می کنند تا ترکیبات و چاشنی های موجود در ادرار! وارد تخم مرغ شود و پس از مدتی خیساندن آب پز می کنند.
کل مراحل آماده شدن این تخم مرغ یک روز را در برمی گیرد. اگر چه از نظر شما تهوع آور است اما ساکنان این شهرها می گویند این تخم مرغ ها طعم بهار می دهند! برخی نیز می گویند اینقدر این تخم مرغ ها لذیذ است که می توانند 10 عدد آن را در یک روز بخورند.
بر اساس طب سنتی چین این تخم مرغ ها دمای بدن را بالا می برد و کمک می کند در روزهای گرم تابستان حس و حال بهتری داشته باشید. و همچنین گردش خون را تقویت می کند!
چینی ها تصمیم گرفته اند این نوع تخم مرغ را به کشورهای اطراف صادر کنند!!!


جواد خیابانی زمانی كه گلربود

جواد خیابانی زمانی كه گلربود ! (عکس)  www.taknaz.ir

دفتر خاطرات یک نو عروس (فوق العاده)

دوشنبه
الان رسیدیم خونه بعد از مسافرت ماه عسل و تو خونه جدید مستقر شدیم . خیلی سرگرم کننده است که واسه ریچارد آشپزی کنم امروز میخوام یه جور کیک درست کنم که تو دستوراتش نوشته 12 تخم مرغ را جدا جدا میزنیم واسه همین من کاسه به اندازه کافی نداشتم و مجبور شدم کاسه قرض بگیرم تا بتونم تخم مرغ ها رو توش بزنم .

سه شنبه
ما تصمیم گرفتیم واسه شام سالاد میوه بخوریم در روش تهیه اون نوشته شده بود بدون پوشش سرو شود خوب من هم این دستور رو انجام دادم ولی ریچارد یکی از دوستاشو واسه شام آورده بود خونمون نمیدونم چرا هردو تاشون وقتی داشتم واسشون سالاد سرومیکردم عجیب و شگفت زده به من نگاه میکردن (بدون پوشش در لغت آشپزی یعنی بدون سس)

چهارشنبه
من امروز تصمیم گرفتم برنج درست کنم و یه دستور غذایی پیدا کردم واسه این کار که میگفت قبل از دَم کردن برنج کاملا شستشو کنین ، پس من آبگرمن رو راه اندازی کردم و یه حموم حسابی کردم .قبل از اینکه برنج رود م کنم ولی من آخرش نفهمیدم این کار چه تاثیری تو دَم کردن بهتر برنج داشته !

پنج شنبه
باز هم امروز ریچارد ازم خواست که واسش سالاد درست کنم خوب من هم یه دستور جدید رو امتحان کردم
توی دستورش گفته بود مواد لازم را تهیه کنید و آنها رو روی یه ردیف کاهو پخش کنین و بذارید یک ساعت بمونه قبل از اینکه اونو بخورید . خوب منم کلی گشتم تایه باغچه پیدا کردم وسالادمو روی کاهوهایی که اونجا بود پخش و پرا کردم و فقط مجبور شدم یه ساعت اونجا وایستم تا یه سگی نیاد اونو بخوره .
ریچارد اومد و ازم پرسید که حالم خوبه؟؟ نمیدونم چرا؟ عجیبه!! حتماتوکارش خیلی استرس داشته . باید سعی کنم یه کمی دلداریش بدم .

جمعه
امروز یه دستور غذایی راحت پیدا کردم نوشته بود همه مواد لازم رو توی کاسه بریز و بزن به چاک (درغذامخلوط کردن به زبان عامیانه بزن به چاک)
خوب منم ریختم تو کاسه و رفتم خونه مامانم ولی فکرکنم دستور اشتباه بود چون وقتی برگشتم خونه مواد همونجوری که ریخته بودمشون توی کاسه مونده بودن !

شنبه
ریچارد امروز رفت مغازه و یه مرغ خرید و از من خواست که واسه مراسم روز یکشنبه اونو آماده کنم ولی من مطمئن نبودم که چه جوری میشه تن یه مرغ لباس کرد و آمادش کرد. قبلا به این نکته تو مزرعمون توجه نکرده بودم . ولی بلاخره یه لباس قدیمی عروسک پیدا کردم با کفشهای خوشگلش...
وای من فکر میکنم مرغه خیلی خوشگل شده بود . وقتی ریچارد مرغ رو دید اول شروع کرد تا شماره 10 شمردن ولی بازم خیلی پریشون بود. حتما به خاطر شغلشه!
وقتی ازش پرسیدم عزیزم اتفاقی افتاده شروع کرد به گریه و زاری و هی داد میزد آخه چرا من ؟چرا من؟
هوووم.... حتما به خاطر استرس کارشه میدونم !!!

علی صادقی و سگش

حرکت عجیب این دونده را با اندکی صبر ببینید!!

روی لینک زیر کلیک کنید و بگذارید تا صفحه لود شود.سپس؛ هنگامیکه دونده ایستاد، نشانگر موس را به بالای سرش ببرید ... اتفاق جالبی می افتد که خواهید دید!!

 

http://www.selfcontrolfreak.com/pakken.html

جملات فوق خنده دار

ا

الان بابام اومد یه سر و صدایی کرد که نگو

یه تهدیدایی هم کرد که نگو

کامپیوترم از برق کشید

تازه از اتاقمم بیرونم کرد گفت برو تو حال بگیر کپه مرگتو بزار!

ولی اشتباهش اینجا بود که گوشیمو نگرفت

من الان در خدمت شما هستم

بعله من یه همچین آدم زرنگیم D:
.
.
.
من به شخصه یه بی ام دبلیو 630 آی دارم ، داداشم یه بوگاتی ویرون داره...

ولی کلا با پراید می گردیم :|

گفتم در جریان باشین ;))))
.
.
.
دو ساعت واسه بابام توضیح دادم که آره اگه شیشه جلو ماشین پایین باشه چون باد از روبه رو میاد

شتاب ماشین رو میگیره و مصرف میره بالا،

دقیقا این کار از روشن کردن کولر بیشتر مصرف داره.

پس شیشه بالا که کولر بزنیم؟

دم بابام گرم،وقتی فهمید که منطقی میگم گفت شیشه عقب هم بیار پایین تا باد بره بیرون شتابو نگیره.

از این همه درک من که دیگه گرمایی حس نکردم
.
.
.
یکی از تفریحات دوران بچگی ما دهه هفتادی ها بالا رفتن از رختخواب و فرار بعداز ریختن

رختخوابا بود
.
.
.
فک کنم اگه بابام بنزم بخره باز تو اون درِ وا موندش لُنگ میذاره!

یعنی وقتی با ماشینش میرم بیرون و از ماشین پیاده میشم مردم یه جوری نگام میکن انگار راننده کامیونم!
.
.
.
مامانم اومده میگه : به نظرت افطار چی بخوریم ؟

میگم : سبزی پلو ماهی

میگه : گمشو بابا میخوام استانبولی درست کنم!!

:|

خب مادر من اینکه میگی "به نظرت" دقیقاً منظورت چیه ؟؟

کم کم داره شکم نسبت به اینکه منو از جوب گرفتین تبدیل به اطمینان میشه

سی تی اسکن شیر در برزیل

مدیران اینطور باید کارمند استخدام کنند!

برای اینکه تشخیص دهید کارمندان جدید را بهتر است در کدام بخش به کار بگمارید، می توانید به ترتیب زیر عمل کنید:
400عدد آجر در اتاقی بگذارید و کارمندان جدید را به آن اتاق هدایت نمایید. آنها را ترک کنید و بعد از 6 ساعت بازگردید. سپس موقعیت ها را تجزیه و تحلیل کنید:

- اگر دارند آجرها را می شمرند، آنها را در بخش حسابداری بگذارید.

- اگر از نو (برای بار دوم) دارند آجرها را می شمرند، آنها را در بخش ممیزی بگذارید.

- اگر همه اتاق را با آجرها آشفته کرده اند، آنها را در بخش مهندسی بگذارید.

- اگر آجرها را به طرزی فوق العاده مرتب کرده اند، آنها را در بخش برنامه ریزی بگذارید.

- اگر آجرها را به یکدیگر پرتاب می کنند، آنها را در بخش اداری بگذارید.

- اگر آجرها را تکه تکه کرده اند، آنها را در قسمت فناوری اطلاعات بگذارید

-اگر بیکار نشسته اند، آنها را در قسمت نیروی انسانی بگذارید.

- اگر سعی می کنند آجرها ترکیب های مختلفی داشته باشند و مدام جستجوی بیشتری می کنند و هنوز یک آجر هم تکان نداده اند، آنها را در قسمت حقوق و دستمزد بگذارید.

- اگر اتاق را ترک کرده اند، آنها را در قسمت بازاریابی بگذارید.

- اگر به بیرون پنچره خیره شده اند، آنها را در قسمت برنامه ریزی استراتژیک بگذارید.

- اگر بدون هیچ نشانه ای از تکان خوردن آجرها با یکدیگر در حال حرف زدن هستند، به آنها تبریک بگویید و آنها را در قسمت مدیریت قرار دهید

عذاب وجدان پسر در برابر این دختر

یه پسر و دختر کوچولو داشتن با هم بازی میکردن. پسر کوچولو یه سری تیله داشت و دختر کوچولو چندتایی شیرینی با خودش داشت. پسر کوچولو به دختر کوچولو گفت من همه تیله هامو بهت میدم؛ تو همه شیرینی هاتو به من بده. دختر کوچولو قبول کرد.
پسر کوچولو بزرگترین و قشنگترین تیله رو یواشکی واسه خودش گذاشت کنار و بقیه رو به دختر کوچولو داد. اما دختر کوچولو همون جوری که قول داده بود تمام شیرینی هاشو به پسرک داد.

همون شب دختر کوچولو با آرامش تمام خوابید و خوابش برد. ولی پسر کوچولو نمی تونست بخوابه چون به این فکر می کرد که همونطوری که خودش بهترین تیله اشو یواشکی پنهان کرده شاید دختر کوچولو هم مثل اون یه خورده از شیرینی هاشو قایم کرده و همه شیرینی ها رو بهش نداده!!!
.
.
.
عذاب وجدان همیشه مال کسی است که صادق نیست!
آرامش مال کسی است که صادق است؛
لذت دنیا مال کسی نیست که با آدم صادق زندگی می کند آرامش دنیا مال اون کسی است که با وجدان صادق زندگی میکند

کودکی 2 ساله که روزی 40 نخ سیگار میکشد

این کودک که در جنوب اندونزی در استان سوماترا زندگی می کند روزی دو بسته سیگار میکشد. این کودک معتاد که هنوز 2 سالش تمام نشده و قادر به حرکت نیست توسط همبازی هایش ترد شده است.مادر این کودک که چندین بار سعی به ترک دادن او کرده همواره با شکست روبه روشده زیرا این کودک وقتی سیگار در اختیار ندارد سرش را به دیوار می کوبد و چنیدین بار هم روانه ی بیمارستان شده است.این کودک که به نوع خاصی از سیگار معتاد هست روزانه 5٫50 $ دلار صرف هزینه های سیگار می کند. متاسفانه پدر و مادر این کودک هنوز راهی برای ترک دادن او پیدا نکرده اند.

کلید برقی که مخفیانه عکس می گیرد!

ترس از جان و نقص عضو و … انسانها را وادار به اختراع ابزار و وسایل عجیب و غریبی برای دفاع از خود کرده . برای خود من همیشه یک سوال بوده و هست که انسانها چرا به خودشون رحم نمی کنند . چرا زمینه خشونت را برای همنوع خود فراهم میکنند . در همین راستا می رسیم به آقا دزدهای نیمه شب . وسایل دزدگیر و دوربین های دید در شب کم بود حالا این کلید برق جالب و البته آب زیر کاه هم اضافه شد .

درون این کلید برق یک دوربین به شکلی استادانه و درون لوگوی شرکت سازنده جا ساز شده که به حرکت حساس می باشد و به محض احساس حرکت از سوی انسان از او عکس یا فیلم می گیرد .

بخش جالب این کلید اینجاست که شما می توانید درون آن سیم کارت!!! انداخته و این تصاویر و فیلم ها را در قالب اس ام اس در گوشی شخصی خود دریافت کنید و در مواقع اضطراری پلیس را آگاه سازید تا حاصل یک عمر تلاش و مشقت خود را در یک شب از دست ندهید .به همراه این دوربین یک حافظه میکرو اس دی ( micro sd ) دو گیگا بایتی نیز تحویل داده میشود تا تصاویر ضبط شده درون آن ذخیره گردد . قیمت این کلید 80 دلار می باشد و حافظه آن تا 8 گیگ هم قابل ارتقاست .

دوست داشتید حیوان خانگی شما این بود؟! + تصاویر

این مار زرد زیبا توی این خانواده به عنوان حیوان خانگی نگهداری می شود و بسیار مورد توجه است ولی نکته مهم این است که همیشه باید سیر باشد.برای دیدن بقیه کسها به ادامه مطلب بروید.
ادامه نوشته

روش زن گرفتن انسان های اولیه ! (خنده دار )  

روش زن گرفتن اسنان های اولیه ! (طنز تصویری)  www.taknaz.ir

پینگ پونگ باز اینطوری دیدی ! (تصویر متحرک)

باید المپیک شرکت میکرده !
 
لظفا تا لود شدن کامل تصویر صبر نمایید ... !!!پینگ پونگ باز اینطوری دیدی ! (تصویر متحرک) www.taknaz.ir

سبک جدید تبلیغات در همدان

گرانبهاترین دارایی این زن ها

بر بالای تپه ای در شهر وینسبرگ در کشور آلمان، قلعه ای قدیمی و بلند وجود دارد که مشرف بر شهر است. اهالی وینسبرگ، افسانه ای جالب درمورد این قلعه دارند که بازگویی آن، مایه ی مباهات و افتخارشان است...

در قرن 15 لشکر دشمن این شهر را تصرف و قلعه را محاصره میکند. اهالی شهر از زن و مرد تا پیر و جوان، برای رهایی از چنگال مرگ به داخل قلعه پناه بردند.
فرمانده دشمن به قلعه پیامی فرستاد که قبل از حمله ی ویران کننده ی خود، حاضر است به زنان و کودکان اجازه دهد تا صحیح و سالم از قلعه خارج شوند و پی کار خود بروند.
پس از کمی مذاکره، فرمانده دشمن بخاطر رعایت آیین جوانمردی و براساس قول شرف، موافقت میکند که هریک از زنان داخل قلعه میتوانند گرانبهاترین دارایی خود را نیز از قلعه خارج کنند به شرط آنکه به تنهایی قادر به حمل آن باشند.
ناگفته پیداست که قیافه حیرت زده و سرشار از شگفتی فرمانده دشمن به هنگاهمی که هریک از زنان، شوهر خود را کول گرفته و از قلعه خارج میشدند، بسیار تماشایی است!!!

زشت ترین و عجیب ترین مار دنیا +تصاویر

بشر با تمام ادعایی که در برابر هستی دارد و به خیال خود همه چیز را می بیند و همه چیز را میداند ، اما گاهی در برابر خالق هستی آنچنان ضعیف و حقیر می شود که به ناگاه سر تعظیم فرود می آورد.به تازگی در یکی از رودخانه های برزیل که متصل به رود آمازون است، گونه ای از مارهای کمیاب کشف شده است که فاقد چشم بوده و به مار کور مشهور شده اند.این مار ابتدا توسط برخی مهندسین زه کشی سدی در ان حوالی پیدا شده و تحویل آزمایشگاه های جانورشناسی شهر روندونیا که رودخانه در کنار آن می گذشت،داده شد.در نگاه اول کمی غیر معمول به نظر می رسند، اما همین موجود عجیب موجب شگفتی جانورشناسان شده و به گفته آنها این مار از گونه سمندرها و قورباغه ها هستند و قطعا تنها همین مورد نیست که در طبیعت وجود دارد.آنها در تلاشند که تعداد بیشتری از این مارها را پیدا کرده و تحقیقات بیشتری بر روی آنها انجام دهند. در طی همین تحقیقات محدودی که بر روی تنها نمونه موجود این مار انجام داده اند متوجه شده اند که او از منافذی که بر روی پوست بدنش واقع شده تنفس کرده و همچنین کرمها و ماهی های ریز دریایی غدای اصلی اش می باشند.برای دیدن بقیه عکسها به ادامه مطلب بروید:

مدیر واقعی به این میگن!

روزی مدیر یکی از شرکتهای بزرگ در حالیکه به سمت دفتر کارش می رفت چشمش به جوانی افتاد که در کنار دیوار ایستاده بود و به اطراف خود نگاه می کرد.

جلو رفت و از او پرسید: «شما ماهانه چقدر حقوق دریافت می کنی؟»

جوان با تعجب جواب داد: «ماهی 2000 دلار.»

مدیر با نگاهی آشفته دست به جیب شد و از کیف پول خود 6000 دلار را در آورده و به جوان داد و به او گفت: «این حقوق سه ماه تو، برو و دیگر اینجا پیدایت نشود، ما به کارمندان خود حقوق می دهیم که کار کنند نه اینکه یکجا بایستند و بیکار به اطراف نگاه کنند».

جوان با خوشحالی از جا جهید و به سرعت دور شد. مدیر از کارمند دیگری که در نزدیکیش بود پرسید: «آن جوان کارمند کدام قسمت بود؟»

کارمند با تعجب از رفتار مدیر خود به او جواب داد: «او پیک پیتزا فروشی بود که برای کارکنان پیتزا آورده بود».